زهرازهرا، تا این لحظه: 18 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

زهرا گل باغ زندگیم

عکس

   زهرا در کنا ر سپید ناز و ال سای دخترهای رقیه    زهرا در کنا ر الینا مبینا سارینا   ...
26 مرداد 1395

مسافرت به تبریز

امروز قصد دارم از روزهای خوشی که در تبریز داشتیم بنویسم ما 6 مرداد 95 تبریز رفتیم اونجا بعد از دیدار مامان جون و آقاجون ودایی فیروز و سایر اقوام روز اول به یه باغی که مال دوست دایی فیروز بود رفتیم .خیلی شب سردی داشت .بعد روز جمعه همون هفته از صبح رفتیم لیقوان همه اهل خانواده قوامی اونجا بودند .حاجی دایی یه بره کشته بود و زندایی با گوشت اون غذای خوشمزه درست کرد.خلاصه خیلی خوش گذشت تو هم با زهرا قوامی کلی بازی کردی اونجاش هیجان انگیز بود که همه با نیسان علی پسر دایی (راننده)به لیقوان برگشتیم.روز یکشنبه 16 مرداد به همراه خانواده مدد دایی و خاله سارا به شمال حرکت کردیم شب به ویلایی که مال دوستم رقیه بود رسیدیم خلاصه دوئ شب اونجا بودیم اونجا که ب...
26 مرداد 1395

روزهایی که گذشت

سلام دختر گلم الان که دارم این نوشته را برایت می نویسم شما تو خونه خواب هستی.و من کمی سرم خلوت شده خواستم کمی از روزهای گذشته را بنویسم .امسال هم مثل سالهای گذشته با نمرات خیلی خوب کلاس پنجم را تموم کردی و بلافاصله بعد از چند روز به شیراز رفتیم .10 روز اونجا بودیم امسال تولدت را زودتر یعنی 16 اردیبهشت گرفتم خیلی خوش گذشت از دوستان همکلاسیت اومده بودند .تم تولدت شبنما بود .عزیزم من برایت آرزوهای زیادی دارم بزرگترین آرزویم داشتن دختری با اخلاق وبا شخصیت هست .دختر گلم برای داشتن زندگی خوب و سالم داشتن تفکر و اندیشه سالم هست .و همه موفقیتهای زندگی جز با استعانت از خداوند متعال حاصل نمی شود .از دختر گلم می خوام همیشه ودر همه ح...
6 مرداد 1395

سلامی دوباره

امروز بعد از مدتها وقفه بوجود اومده از نوشتن مطالب دوباره سری به سایت زدم تا دوباره خاطرات دختر قشنگم را بنویسم.این روزها اتفاق خاصی نیوفتاده مشغول مدرسه و درس خواندن هستی امتحانات نوبت اول همه بسیار خوب بود.معلمتون خانم مالمیر خیلی معلم خوبیه البته دختر گلم هم خودش هم خوبه و هم زرنگ و باهوش .هفته پیش عمو حبیب و خانوادهاش به مدت 8 روز خونمون اومده بودند . بعد از رفتن اونها مشکلی برات پیش اومد و تو موهات شپش افتاد خیلی اعصابمون بهم ریخت من که خیلی حالم گرفته شد تمام تلاشو کردم که مشکلو رفع کنم .دایی فیروز هم که رفتنتونست اینجا بمونه با شرایطی داشت سخت بود برای ماندن. حالا باید ببینیم چه خواهد شد عاقبت .
18 بهمن 1394